محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

طاها

"طاها" مركب از دو حرف رمز گونه میباشد: «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى اليه» یعنی:اى كسى كه طالب حقى و هدايتگر به سوى آنى. ...
5 آذر 1390

عاشقانه با تو

  فرشته ی كوچك رويايي ِ من دنيا اگر خودش را تباه کند نميتواند به عشق من به تو شك كند تمام ِ بودنت را حس مي كنم ... حاجتي به استخاره نيست عشق ما ... عشق من به تو عشق تو به من يك پديده است ... يك حقيقت بي نياز از استخاره ُ وگمان صداي قلب تو ... صداي زندگيست عزیزکم   زندگي را دوست داشته باش زندگي را زندگي كن   حتی وقتي بزرگ شدي  كودكانه زندگي كن جانكم مادرانه ترين لحظه هاي امروزم همين لحظه است...همين لحظه كه با تمام جان ِ عاشقم                &...
5 آذر 1390

تو خوب میدانی

تو خوب ميداني كه من چقدر عاشقانه با تو حرف ميزنم... تو خوب ميداني كه... من تا آخرین لحظه ها كه قرار است باشی قرار است در كنارت بمانم و تازه اين شروع زندگي ِ كودكانه ي تو است. بخواب ...        ...
5 آذر 1390

کوچولوی من بزرگ شدی

  طاهای ماه من چند روزیه که چھار ماھگی رو تموم کردی و وارد ماه پنجم زندگی شدی پسرم به هر چیزی که دورو ورت هست مخصوصآ اينه عكس العمل نشون میدی و ذوق میكنی براي خودت .... ترجیح میدی وقتي بیداری فقط بشینی و بغل باشی و بازي و .... اصلا حالت دراز كش رو دوست نداری با دستاي كوچولوت دستامو سفت میگیری و سروگردنت رو از روي بالش بلند میكنی و بايد بلندت كنم و میشینی و مي ايستی ... اواز خوان كوچولوي خونه ما دوتا دستاتو به ھم قفل میكنی مثل میكروفن میاری جلو دھنت لثه ھات میخاره و از ھر چیزی برای خاروندن و تو دھن بردن اس...
5 آذر 1390

گل ھمیشھ بھارم 4 ماھه شدی

  فرشته ی آسمونم سلام عزیزم دیروز مرحله ی واکسن زدن رو که برای من و بابا جونت معظلی شده بود گذروندیم خدا رو شکر نھ تب کردی نھ بد غلغی کردی . درست عین واکسن ٢ ماھگیت .   فدات بشم کھ طاقتت در برابر واکسن بیشتر شده مرد مامان . خلاصھ پرونده واکسن 4 ماھگی بسته شد دیگه رفت تا ٦ ماھگی گلم خدا رو ھزاران بار شکر میکنم که تو گل من اینقدر صبور و قوی ھستی و کوچکترین اذیتی برای ما نداری . الانم کھ مثل دستھ گل خوابیدی . خدا حفظت کنھ مامانی خدا رو شکر که ٤ ماھگیت رو ھم به سلامتی گذروندی  گل پسره مامان امروز یھ ماه جدید زندگیت رو آغاز میکنی،...
5 آذر 1390

تو شاهکار خلقتی،تحقیر را باور نکن

  تو شاهکار خلقتی،تحقیر را باور نکن بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست،تقدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود،نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن،تصویر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید،آزاد آزاد آفرید   پرواز کن تا آرزو ، زنجیر را باور نکن ...
5 آذر 1390

رویای با تو بودن

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی ...
5 آذر 1390

خداوندا !

خداوندا ! تقدیر عزیزانم را زیبا بنویس تا من ، جز لبخند آنها چیزی نبینم . "     ازخدا میخواهم که مراقبت باشه دوستت دارم تا همیشه ...
5 آذر 1390

وقتی تو می خندی،

پسرم.... وقتی تو می خندی، شاخه های خشک درختان حتی در وسط زمستان جوانه می زنند.. وقتی تو می خندی ،شکوفه ها غنچه می شوند .... وقتی تو می خندی ،غنچه های نیمه باز می شکفند و گل می شوند.... وقتی تو می خندی، عطر گلها تمامی شهر را لبریز می کند.... وقتی تو می خندی، ستاره ها چشمک می زنند و ما ه قرص کامل می شود... وقتی تو می خندی ،پروانه و سنجاقک ها دست در دست هم به رقص در می آیند... وقتی تو می خندی بلبلان عاشق می شوند و گنجشکان حیاط آواز سر می دهند ... وقتی تو می خندی فواره ها سر بلند می کنند و ماهی گلی های غمگین تنگ بلور تند تند لب می زنند.. وقتی تو می خندی غمها پر می کشند و تا نا کجا آباد می روند... وقتی تو میخندی.... ...
5 آذر 1390

مادرانه ها....

 امید زندگیم .... با تو سبز و خرم است دنیای من ای بهار روشن فردای من میرسم با تو به اوج کهکشان ... ای تمنای دل تنهای من ... ...
5 آذر 1390